نقد به برنامه شیرازه کتابخانه قرن در خصوص نقد مفاتیح الجنان

ساخت وبلاگ

1- کتاب شریف مفاتیح الجنان مرقوم مرحوم محدث قمی از موثق ترین ناقلان حدیث در سده معاصر است که خود اشاره می دارد که هیچ دعایی را نقل نکردم مگر به آن عمل کردم . همچنین مرحوم‌مغفور ثواب کتابت این کتاب شریف را به حضرت زهرا سلام الله علیها تقدیم نموده و معتقد بودند دلیل اقبال مردم به این کتاب چنین است . بزرگان و آیات و علمای بزرگ در سده معاصر ضمن وسیله قرار دادنش به آن استناد کرده اند تا جاییکه آن قدر به ثقه بودن شیخ اعتماد داشته اند که برخی بزرگان کذب را از این کتاب مبرا دانسته اند.

نه در عالم اسلامی که در هر زمینه ای هماره افراد و آثاری بزرگ تر و وجیه تر پیدا می شوند ولی به دلایلی که دقیقا هم‌نمیتوان برای آن دلیل اساسی آورد ، برخی چهره گردیده و معروف می شوند که نمونه های آن ‌کثرتا در دانشمندان علوم مختلف و ورزشکاران و ادبا و... هستند . در زمینه کتابت احادیث و روایات حاوی ادعیه نیز آن قدر علما و آیات و بزرگانی بوده و هستند که کتب ادعیه نوشته اند که احصای آن از دست خارج است . نکته مهمتر آنکه در مقابل اقبال و زاد المعاد که قرن ها مستمسک شیعیان بوده است ، شیخ در جایگاهی بالایی در فقه و علم دینی نیست اما کتاب او در این جایگاه رفیع و کنار کتب بزرگ تشیع و بلکه جهان اسلام( قرآن و صحیفه و نهج ) قرار گرفته است.

۲.شیخ عباس قمی خود می‌گوید مفاتیح را به انگیزه اصلاح کتاب مِفتاح الجنان نوشته است که در آن زمان رایج و دعاهای بدون سندی در آن بوده است: «برادران دینی از من خواسته‌اند که دعاهای سنددار کتاب مفتاح الجنان را جدا نموده به همراه سایر دعاهای معتبر بنویسم»پس احقر خواهش ایشانرا اجابت نموده و این کتابرا بهمان ترتیب جمع آورده و نامیدم آنرا به مفاتیح الجنان و مرتّب گردانیدم.

۳. در مفهوم دعا و اهمیت درخواست از آفریدگار و قادر و ناظم ، آن قدر مستمسک دینی و تاکیدات داریم که رد دعا و زیر سوال بردن اهمیت آن به غیر از تحریف ، اظهر من الشمس می نمایاند و به غیر از سلفی ها و آن هم وهابیت که نه مورد تایید شیعه و نه اکثریت اهل تسنن هستند ، جایگاهی ندارد:

ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ (غافر-60)

امام محمدباقر(عليه‌السلام):الدّعاُ يَرُدُّ القضاءَ وَ قَد اُبرِمُ اِبراماً!

دعا (آنچنان است) که مقدّرات حتمی الهی را دگرگون می‌کند!(اصول کافی، ج ٤، ص ٢١٦)

رسولُ اللّهِ صلى‌الله‌عليه‌وآله : إنَّ أعجَزَ النّاسِ مَن عَجَزَ عَنِ الدُّعاءِ.

پیامبر خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله : ناتوانترین مردم كسی است كه از دعا كردن ناتوان باشد.(امالی شیخ طوسی، ص ۸۹)

بس درِ بسته به مِفْتاحِ دعا بگشایند ( حافظ علیه الرحمه)

لذا جمع آوری کتابی از احادیث معتبره که کار بزرگانی از اهل حدیث است ، امری نه بدیع و نه خرق عادت است و شیخ عباس نیز راه اسلاف خود را پیموده و از قضا به اقتضای روزگار خود بوده است.

4. خلاف ادعای گوینده سانسور و حذفی در خصوص آیت الکرسی در بیشتر نسخی که دیده شد ؛ یافت نشد و به همان ترتیبی که در متن ادعای محذوفه خوانده شد در همه کتبی که دیدم یافت شد.

5. بحث تحریف در قرآن و آیت الکرسی هم ظاهرا چنین است که :

در این که منظور از آیت الکرسی در قرآن همین آیه 255 است یا این آیه با آیه های 256 و 257 می باشد، اختلاف است. در بعض عبارات "علی التنزیل" را آورده اند تا بگویند منظور فقط آیه 255 است. زیرا در موارد بسیاری در نماز های مستحبی یا در دعاها و ... وقتی گفته شده "آیه الکرسی" خوانده شود، منظور سه آیه مذکور است از این رو با آوردن "علی التنزیل" نشان داده اند که فقط خود آیه الکرسی منظور است و دو آیه بعد منظور نیست(مجلسی، بحار الأنوار، بیروت، تالوفا ، 1404 ق، ج 91، ص 194.)

۵. در خصوص استاد شیخ عباس یعنی آیت ا... حاج میرزا حسین بن محمدتقی بن میرزا محمدعلی نوری طبرسی (معروف به "محدث نوری") نیز باید گفت ، نامبرده صاحب کتاب «فصل الخطاب فی تحریف کتاب ربّ الارباب» (که در تاریخ 28 جمادی‌الثانی 1292 ق نوشته شده و در 12 شوال 1298ق به چاپ رسید) و دارای سه مقدمه و دوازده فصل و یک خاتمه است.

در مقدمه نخست روایات جمع و تألیف قرآن را که از نظر متن مختلفند، یادآور می‌شود. در مقدمه دوم انواع تحریف متصور در قرآن را بیان می‌دارد. در مقدمه سوم گفتار بزرگان علمای شیعه را نقل می‌کند. در فصول دوازده‌گانه، دلائل را بیان می‌کند و در خاتمه کتاب، ادله منکرین تحریف را آورده و مناقشه نموده است.

محدث نوری نیز در پاسخ به شبهات و اتهامات تحریف ، رسالهای به نام الجواب عن شبهات کشف الارتیاب را تألیف کرد و گویا از برخی نظرات خویش در کتاب اصلی بازگشت و یا نظر خود را تشریح کرد و کوشید تا سوءتفاهم‌های پیش‌آمده را برطرف سازد. او درباره این رساله گفته که رضایت ندارد کسی پیش از خواندن رساله، کتاب فصل الخطاب را بخواند و این رساله منزله تکمله کتاب فصل الخطاب است.

۶. اختلاف بین استاد و شاگرد در عین تفاوت اندیشه و مشرب فکری نه تنها چیز جدیدی نیست بلکه در همین کتاب نیز مشهود است مثلا ، شیخ عباس در خصوص دعای سیفی صغیر اشاره می کند که ایشان سندی بر دعای مزبور ندارد ولی چون استادش محدث نوری آن را تایید کرده ، با تضعیف آن دعا را در کتاب گنجانده است و یا برعکس دعای عدیله را محدث نوری تایید نکرده و ایشان با شواهد و اسناد تایید کرده و در مفاتیح آورده اند.

دو نمونه اخیر از این اختلاف عقیدتی و در عین حال احترام به مقام استاد( تنها جایی که شرع مقدس به انسان اجازه داده است برای خوش آمد استاد چاپلوسی کند) را می توان در اختلافات فقهی آیت الله سیستانی دام ظله با استاد فحولش آیت الله خوئی( حداقل در ثبوت ماه نو) و مرحوم آیت الله منتظری قدس الله نفسه الزکیه با بنیان گذار انقلاب ( در فروع مختلف به خصوص ولایت مطلقه فقیه) دانست که هر دو هیچگاه احترام را در مقابل استاد از یاد نبردند، لذا رد کتاب و شخصیت مرحوم شیخ عباس به دلیل احترام و شاگردی مرحوم محدث نوری به فرض ایرادات به معظم له ، وارد نیست و از بی علمیو بی تقوایی گوینده و مفسر برنامه در حال و هوای حوزه و ذیّ طلبگی است.

متاسفانه یا آگاهانه و یا از روی عناد بیشتر وقت تحلیل کتاب با وصل شاگردی مرحوم محدث قمی به محدث نوری منعطف در تفسیر آرا و عقاید نوری به بحث تحریف و تزیید در قرآن پرداخته و گویی مرحوم محدث قمی چنین عقایدی داشته است؟!

7.انتقادات به مفاتیح از احمد کسروی و شریعت سنگلجی و سید ابوالفضل ابن الرضا برقعی هم مساله نقد ایشان به کتاب و فرد نیست و حداقل در خصوص کسروی و برقعی باید گفت اولا ایشان در سطح عالیه و مورد وثوق حوزه های علمیه و اکثریت فکری مکاتیب شیعی و حتی اسلامی و حتی دینی قرار ندارند و نمی توان استدلالات آنها را (به خصوص کسروی) را مستدل به عقاید دینی دانست (البته در اینکه فکر و نظر ایشان درست یا غلط است بحث دیگری می طلبد که فعلا مجال پرداختن به آن نیست) فلذا به بهانه هجمه به کتاب مزبور هر نقد و نظری را جهت شور کردن آش به پای نقد کتاب نوشتن جز سیاهه نمایی تفسیر دیگری ندارد.

8. . ولایت تکوینی ائمه و اشاره به آن نیز بحث مفصل دیگری می طلبد که فقط اشاره کوچک به آن جهت زیر سوال بردن کلیت کتاب که بیشتر آن را حدیث و اخبار رسیده از ایشان تشکیل می دهد بیان می شود اما بدون ورود به این بحث تخصصی و شاید مناقشه برانگیز به خصوص میان مکاتیب شیعی و سنی و حتی اختلافی بین مکتب تشیع در برخی فروع ؛ باید گفت فلسفه دعا خواست از قدرت لایزال الهی و و مخاطب قرار دادن ذات احدیت است و کثرت ادعیه هیچ خط و ربطی به مساله مزبور ندارد .مثلا دعاهای مهم مثل کمیل و جوشن کبیر و ابوحمزه ثمالی و صباح و عشرات و مجیر و مکارم و نمازهای مذکوره و ادعیه روز و نمازها (حتی نمازهای مقام های ائمه) و ادعیه و عوذات و آلام و اسقام و امراض هیچ اشاره ای به وجود معصوم علیه السلام نداشته و فقط متوجه ذات باری تعالی است.برخی ادعیه مثل زیارت عاشورا و جامعه و عالیه المضامین و آل یاسین و زیارت ائمه و توسل هم ضمن توجه به مفاهیم دینی و اعتقادی با ذکر مقام ایشان در نزد باری تعالی فقط با گره زدن و تمسک جستن به مقام ایشان خواست گوینده و دعا کننده را بیان می کند و اصلا به یک امری عرضی (یعنی دخالت ائمه در عالم ماده برای تغییر و خواست دعا ) نپرداخته است .

شاهد مثال های این امر دقیقا در قرآن بیان و همین امر تفاوت های مکاتیب شیعی و سنی در نوع پرداختن به مساله امامت را بیان می کند.

اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لَا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِينَ مَرَّةً فَلَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ (توبه-80)

قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّي إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ ﴿یوسف -98﴾

قَالُوا يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئِينَ ﴿یوسف-۹۷﴾

وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا ﴿النساء- ۶۴﴾

فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ ﴿آل عمران۱۵۹﴾

که چند نمونه از آیات الهی در خصوص آمرزش خواهی پیامبر درباره امت خود است و نشان می دهد مساله توسل و واسطه قرار دادن پیامبر برای آمرزش خواهی و استغفار از ذات الهی یک مساله کاملا دینی و مورد تایید شارع مقدس است.

البته بحث فوق یک بحث مفصل و مهمترین ریشه اختلاف بین دو مکتب تسنن و تشیع است که مجال بیش از این را در این مقال نمی دهد.

در پایان یک بار دیگر اشاره می کنم که اولا چنین کتبی در جهان اسلام به وفور یافت می شود و دوما چنین اختلافات عقیدتی در عین احترام به عقاید و اصول در میان علما بسیار زیاد است و به نظر می رسد فقط این نوع بیان عام توسط آن بنگاه خبری معلوم الحال صرفا برای تشکیک در اصول و اعتقادات می نمایاند (الله اعلم)همچنین جهت اشاره به مهمترین بخش برنامه که تشکیک به تحریف قرآن توسط محدث قمی ذیل اشاره به اعمال روز جمعه و کلمه علی التنزیل آیت الکرسی می باشد ؛ مطلبی تقریبا کامل یافتم که عینا نقل می کنم.

وَجَاءُوا عَلَى قَمِيصِهِ بِدَمٍ كَذِبٍ قَالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنفُسُكُمْ أَمْرًا فَصَبْرٌ جَمِيلٌ وَاللَّهُ الْمُسْتَعَانُ عَلَى مَا تَصِفُونَ (یوسف-18)

حدیث آیه الکرسی(مصطفی حسینی طباطبائی)

آقای طباطبائی فراز ذیل را از مفاتیح الجنان درمورد آیه الکرسی نقل و به نقد و بررسی آن می پردازد :
«
بدانکه از برا ي خواندن آيه الکرسي علي التنزيل در روز جمعه فضيلت بسيار روايت شده».
آيا آيه الکرسي علي التنزيل (يعني بدانگونه که بر پيامبر خدا -صلى الله عليه وسلم- نازل شده) کدامست؟ محدث قمي در «الباقيات الصالحات» آن را بدين صورت توضيح مي‌دهد:
«
علامه مجلسي فرموده که به روايت «علي بن ابراهيم و کليني، آيه الکرسي علي التنزيل چنين است:
الله لا اله الا هو الحي القيوم لا تاخذه سنه و لا نوم له ما في السموات و ما في الارض و ما بينهما و ما تحت الثري عالم الغيب و الشهاده الرحمن الرحيم، من ذا الذي تا هم فيها خالدون».
اين روايت، يک عيب اساسي و اصلاح نشدني دارد و آن اينست که ادعا مي‌کند آيه الکرسي در قرآن کريم تحريف شده و شکل صحيحش در اين روايت آمده است! چنين ادعايي اساس اسلام را متزلزل مي‌کند و قرآن مجيد را از حجيت ساقط مي‌نمايد. عباراتي که در اين روايت بر آيه الکرسي افزوده‌اند کلماتي مي‌باشد که از مواضع ديگر قرآن کريم برداشته شده است مثلاً: « له ما في السموات و ما في الارض و ما بينهما و ما تحت الثري» عينا ششمين آيه از سورة شريفة «طه» است. و نيز «عالم الغيب و الشهاده هو الرحمن الرحيم». بخشي از آية بيست و دوم از سورة کريمة «حشر» شمرده مي‌شود.
در جاي خود به اثبات رسيده که قرآن مجيد از هر گونه تحريف و تبديلي مصون مانده است و اين قبيل روايات قابل اعتماد و در خور اعتناء نيستند چنانکه بزرگان فرقة اماميه مانند شريف مرتضي و شيخ طوسي و شيخ طبرسي و ديگران بر اين قول رفته‌اند و از جمله ادلة اين امر آنست که در آثار «متواتر» از رسول خدا -صلى الله عليه وسلم- و امامان -عليه السلام- آمده که احاديث را به قرآن عرضه کنيد و حق و باطل آنها را با کلام الهي بسنجيد که اگر قرآن دستخوش تحريف شده بود، در آن صورت نمي‌توانست ميزان تشخيص حق از باطل قرار گيرد.

پاسخ :

آقای طباطبایی با بیان روایت مذکور شبهه خود را چنین مطرح می کند:

اين روايت، يک عيب اساسي و اصلاح نشدني دارد و آن اينست که:

ادعا مي‌کند بنا به قول محدث قمی در مفاتیح و الباقیات الصالحات آيه الکرسي در قرآن کريم تحريف شده و شکل صحيحش در اين روايت آمده است! چنين ادعايي اساس اسلام را متزلزل مي‌کند و قرآن مجيد را از حجيت ساقط مي‌نمايد

سپس با طرح این مقدمه وبا استناد به غیر قابل تحریف بودن قرآن _از قول بزرگان شیعه مانند شريف مرتضي و شيخ طوسي و شيخ طبرسي و ديگران_ روایت را در عرضه به قرآن مخالف با آن تشخیص داده و با استناد به روایات از درجه اعتیار ساقط می نماید.

اولاً : باید توجه نماییم که در روایت مذکور یا در مفاتیح الجنان چنین ادعایی نشده که آیه الکرسی[3] در شکل فعلی صحیح نبوده و تحریف شده و هرکس و در هر زمان که خواست این آیه شریفه را قرائت نماید باید به صورت "علی التنزیل " بخواند!

ثانیاً : مرحوم محدّث قمّی در کتاب مفاتیح الجنان و نیز در باقیات صالحات (در حاشیه مفاتیح الجنان) برای نمازها و اعمال روزها و مناسبت های مختلف سال و ماه و هفته به نقل از کتب ادعیه وزیارات معتبر شیعی به دفعات خواندن آیه الکرسی را ذکر کرده و در تمام این اعمال ، مراد از آیه الکرسی را چیزی به غیر از آیه 255 سوره بقره ویا آخر " فیها خالدون" مدّ نظر نگرفته اند . با این توضیحات معلوم می شود که بیان ثواب قرائت آیات مورد اشاره (شامل: آیه الکرسی و آيه 6 سوره طه و نیز آيه 22 سوره حشر) در روایت منقول از علي بن ابراهيم و کليني تحت عنوان " آیه الکرسی علی التّنزیل " به هیچ وجه به معنای اعتقاد به تحریف قرآن مجید نیست و بجاست تا در مورد آنچه که دراعمال روز جمعه ذکر گردیده و ندای "وا قرآنا"ی آقای طباطبایی را بلند کرده است ، بیشتر دقت و تتبّع نماییم

آن چه که پیرامون ایراد آقای طباطبایی پیرامون روایت مذکور و توصیف "آیه الکرسی علی التّنزیل" می توان گفت شامل موارد ذیل است:

  1. اين مطلب اجماعی علماست که قرآنی که در دست ما ، به لحاظ چینش آیات با آنچه که بر رسول گرامى اسلام نازل می شده ،‌ متفاوت است . بر همین اساس برخی از علماء چنین عقیده دارند که در بسيارى مواقع ، حضرت رسول اکرم (ص ) آنچه را که بر ایشان نازل مى شد ، قسمت ، قسمت کرده و دستور می دادند که هرقسمت را در کدامین نقطه از قرآن قرار دهند و همینطور ،‌قسمت دیگر را در نقطه اى ديگر . لذا مى بينم که در بعضى از سور ، تعدادی از آيات مدنى و تعدادی دیگر مکى هستند .

در اين روايت مورد بحث هم آمده است :

آية الکرسى آن هنگام که بر رسول خدا (ص) نازل شد به اين صورت بود . اما در شرایط کنونی بخش " و ما بينهما و ما تحت الثرى " در سوره طه آيه 6 و قسمت "عالم الغيب والشهادة الرحمن الرحيم " نيز در آيه 22 سوره حشر آمده است .

شايد مقصود روايت اين باشد : به هنگام نزول آیات و قبل از تعيين محل هر عبارت ( على التنزيل) چنين بوده است ، و چنین احتمالی بر مبنای واقعیت های تاریخی احتمالی کاملا عقلائی ست و بر مبنای آن نمی توان روایات مورد بحث را مخالف قران قلمداد نموده و آنها را مجعول فرض کرد .

  1. در روایات وتفاسیر منقول اهل سنّت نیز عبارات زیادی وجود دارد که همگی دلالت می کنند بر اینکه ترتیب چینش آیات و سور در مصحف کنونی با آنچه که بر پیامبر اکرم ص تدریجا نازل شده است ، متفاوت است و در عین حال هیچ یک از بزرگان اهل سنت قائل به تحریف قران نشده و قران را از حجیت نیانداخته اند . اگر آقای طباطبائی صبوری پیشه می کرد و بدون غرض در روایات تدبر مینمود ، به احتیاط عقلی و شرعی نزدیک تر بود ، حال که اتفاق علماء اهل سنت و علماء شیعه - چنانچه خود ایشان بیان کرده در این است که جابجائی آیات و سور موجب تحریف نیست. حال باید پرسیدآقای طباطبائی چه ادعائی دارد ؟!
  2. همین که روایات و آثاری از بزرگان و دانشمندان گذشته مستندا به ما در مورد " علی التنزیل " رسیده است و خبر می دهد که آیات و سور قران ترتیب دیگری نازل شده است و در مصحف فعلی به صورت کنونی چینش شده اند - خواه این چینش به امر رسول خدا ص باشد یا اینکه توسط خلفاء صورت گرفته باشد - بر خلاف تصور آقای طباطبائی ، خود بیان گر حفظ و عدم تحریف قران است نه آنکه دلالت بر تحریف نماید و این امر بر انسان عاقل متدبر پوشیده نیست .

خلاصه بحث :

ما نشان دادیم ادعای آقای طباطبائی مبنی براینکه این روایت مخالف قرآن است بی اساس بوده و آیه الکزسی علی التنزیل با آیه الکرسی موجود در قرآن دو مقوله متفاوت است و ربطی به یکدیگر ندارد که ایشان بخواهد با یکی نشان داده آن دو سوء استفاده نماید.

آب زندگی...
ما را در سایت آب زندگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7abezendagi2 بازدید : 106 تاريخ : دوشنبه 3 بهمن 1401 ساعت: 16:46